دست های مدیون ...

#ابوعلی_سینا :

?تا میتوانید با غذا درمان کنید و به دارو روی نیاورید وتا میتوانید با داروهای مفرد. و به داروهای مرکب روی نیاوریدوتا میتوانید باداروهای مرکب ساده و به داروهای مرکب سنگین روی نیاورید
?(توجه:درسته که دارو بیماری ما رو خوب میکنه اما مانند صابون است که شاید لک از لباس ببرد اما آن را فرسوده میکند)

*?مــــــــــثل سایه دیـــــوار?*
*❧✮? ❧✮? ❧✮*
تــــــــــوپ را که شـــــوت می‌کنند و به آن ضـــــربه می‌زنند. بالا مـــــی‌رود اما پایی که ضـــــربه می‌زند به عقبـــــ برمی‌گردد. 

و این خـــــود *یـــــک درس است*
 *❧✮? ❧✮? ❧✮*
یعنـــــی اگر به کســـــی البته به *ناحــــــــــق و نابـــــجا ضربه‌ای بزنی آن‌که ضربه می‌خورد اوج می‌گیـــــرد ولی تو که ضربه می‌زنی عقـــــب می‌افتی* و این یعـــــنی بدی‌های تو به خـــــود تو برمـــــی‌گردد. 
*❧✮? ❧✮? ❧✮*
و این همان است که قـــــرآن کریم می‌گوید: 

*بدی‌های شـــــما به خود شما باز می‌گردد*

دیوار را بـــــبین! صـــــبح که می‌شود، سایه ســـــیاه و دراز خود را به این طرف و آن طرف می‌اندازد، اما نزدیک به ظهـــــر که می‌شود *همـــــان سایه آرام آرام به خودش برمـــــی‌گردد*
*❧✮? ❧✮? ❧✮*
?منبع: *کــــــــــتاب شاخه های گیلاس نوشته اســــــــــتاد رنجــــــــــبر*

⚫ ✿⚫ ✿⚫ ✿⚫ ✿⚫
 *❂*برکه ای خـــــشکیده ام *دری* به دردم می خـــــورد 

*❂* جـــــام من خالی شده *صـــــهبا* به دردم می خورد 

  *❂*ســـــوی هر کس می روم، فورا *رهایم* می کند 

 *❂*بنده ای زارم فقط *مـــــولا* به دردم می خورد 

 *❂* فـــــتنه ها می آید و هر کس به *سویی می رود*

 *❂*لحظه های امتـــــحان *تـــــقوا* به دردم می خورد 

 *❂*شرط توبه در رضای *حجـــــت الله* ســـــت، پس… 

*❂* رخصت *صاحب زمان* تنها به دردم می خورد 

 *❂*سائلم … دار و ندارم ایـــــن دل *ویرانه*است 

 *❂*ظاهرا بی ارزش اســـــت اما به *دردم* می خورد 

*❂* گرچه فردا بیـــــشتر *محـــــتاج لطف مـــــادرم* 

*❂* *مادری اش* از هـــــمین حالا به دردم میـــــخورد 

*❂* مطمئنم بیشـــــتر از هر عمل، *روز جزا*

 *❂*نوکری خانه ی *زهـــــرا* به دردم می خورد 

*❂* مُهـــــر و امضایی که بر روی *دلـــــم* زد فاطمه 

*❂*بیشـــــتر از هر زمان *فردا* به دردم می خورد 

 *❂*عرش حـــــق لرزید وقتی *فاطـــــمه* با خنده گفت: 

*❂*طرحِ تابوتی که گفـــــت *اســـــماء* به دردم می خورد 

⚫ ✿⚫ ✿⚫ ✿⚫ ✿⚫

?╬ ?╬ ?╬ ? ╬ ?

. *?حِڪــْـــمَت ۷۵*
*?قال علـــــــღـــے عليه السلام :*

كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ، وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ. 
*?امام علــــــღــــى (ع) فرمود:*

هر چه شمردنى است به پايان رسد و هر چه چشم به راه آن هستى، فرا مى رسد.

?╬ ?╬ ?╬ ? ╬ ?

*❂مـــــثل زغـــــــــال خامـــــوش ❂*
 ●●○•°?●○•°?●○•°●●
*زغــــــــــال‌های خامـــــوش را کنار زغال‌های روشـــــن* می‌گذارند تا روشـــــن شوند، چون همنشینی اثر دارد. 

*ما هم مثل همان زغال‌های خاموشـــــیم*؛ پس اگر کنار کسانی بنشـــــینیم که روشن‌اند، *نورانیـــــتی* دارند و گرما و حرارتـــــی دارند، ما هم به طفیل آن‌ها روشنی می‌گـــــیریم و گرما و حرارتی پیدا می‌کنیم وگرنه در *قیامت حـسرت می‌خوریم*
●●○•°?●○•°?●○•°●●
*یکی از حـــــرف‌های جانسوز اهل جهـــــنم همین است* 

ای کـــــاش با فلانـــــی رفیق نبودم و با او نمی‌نشـــــستم. او تاریک بود و مـــــرا هم مثل خود *تاریـــــک* کرد. 
●●○•°?●○•°?●○•°●●
یعـــــنی ای کاش رفیقی سر راهم ســـــبز می‌شد که خود سبز بود، روشـــــن بود، *صـــــفا و نوری داشت تا من هم از پـــــرتو او طرفی می‌بـــــستم*.
?منبـــــع: *کـــــتاب شاخه های گیلاس نوشته اســــــــــتاد رنجــــــــــبر*