دست های مدیون ...

  • خانه 
  • شهیدانه 
  • تماس  
  • ورود 

تلنگر

25 دی 1395 توسط ساحل

*تــلنـگر*

نیمه شبی چند دوست به قایق‌سواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند.

سپیده که زد گفتند: چقدر رفته‌ایم؟  *

تمام شب را پارو زده‌ایم!*

اما دیدند *درست در همان‌جایی هستند که شب پیش بودند!*

آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی *یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند!*

در اقیانوﺱ بی پایان هستی، *انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید!*  

قایق تو به کجا بسته شده است؟  

آیا به *بدنت* بسته شده؟  به *افکارت*؟  به *ناامیدی هایت*؟ به *ترســها و نگرانیــهایت*؟ به *گذشته ات*؟  و یا به *عواطفت*؟ …  

*این ها ساحل‌های تو هستند …*

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: تلنگر لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

دست های مدیون ...

شهدا ! تا زنده ایم شرمنده ایم !
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تربیت دینی
    • تربیت کودک
  • طب سنتی
  • هنرهای دستی
  • بقیه الشهدا
  • زندگی طلبگی
  • احادیت تربیتی
  • اعمال ماه رمضان
  • نکات تفسیری
  • تصاویر بدون شرح
  • دلنوشته
  • تلنگر
  • پاسخ های ماندنی

Random photo

معرفی کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس