دلنوشته ی مهدوی
*????نویسنده: سیـــــدمهـــــدی شجاعی*
*راستش را به ما نگفتند یا لااقل همة راست را به ما نگفتند.*
*گفتند:تو كه بیایي خون به پا ميكني،جوي خون به راه مياندازي و از كشته پشته ميسازي و ما را از ظهور تو ترساندند.
درست مثل اینكه حادثهاي به شیریني تولد را كتمان كنند و تنها از درد زادن بگویند.
*امــــــــــــــــــــــــــــــا*
كسي به ما نگفت كه چه گلستانــــــــــي ميشودجهان،وقتي كه تو بیایی…
آري، براي اینكه مظلومان تاریخ، نفسي به راحتي بكشند، باید پشت و پوزة ظالمان و ستمگران را به خاك مالید و نسلشان را از روي زمین برچید.
آري، براي اینكه عدالت بر كرسي بنشیند، هر چه سریر ستمآلودة سلطنت را باید واژگون كرد و به دست نابودي سپرد.
*و اینها همه، همان معجزهاي است كه تنها از دست تو برميآید و تنها با دست تو محقق ميشود.*
به ما نگفتند كه وقتي تو بیایي:
دلهاي بندگان را آكنده از عبادت و اطاعت ميكني و عدالت بر همه جا دامن ميگسترد و خدا به واسطة تو دروغ را ریشهكن ميكند و خوي ستمگري و درندگي را محو ميسازد و طوق ذلت و بردگي را از گردن خلایق برميدارد.
و
ساكنان زمین و آسمان به تو عشق ميورزند، آسمان بارانش را فرو ميفرستد، زمین، گیاهان خود را ميرویاند… و زندگان آرزو ميكنند كه كاش مردگانشان زنده بودند و عدل و آرامش حقیقي را ميدیدند و ميدیدند كه خداوند چگونه بركاتش را بر اهل زمین فرو ميفرستد.
همة امت به آغوش تو پناه ميآورند همانند زنبوران عسل به ملكة خویش.
و
تو عدالت را آنچنان كه باید و شاید در پهنة جهان ميگستري و خفتهاي را بیدار نميكني و خوني را نميریزی..
*به ما نگفتندکه وقتی تو بیایی:*
رفاه و آسایشي ميآید كه نظیر آن پیش از این، نیامده است. مال و ثروت آنچنان وفور ميیابد كه هر كه نزد تو بیاید فوق تصورش، دریافت ميكند.
و
هیچكس فقیر نميماند و مردم براي صدقه دادن به دنبال نیازمند ميگردند و پیدا نميكنند. مال را به هر كه عرضه ميكنند، ميگوید: بينیازم.
اي محبوب ازلي و اي معشوق آسماني!
ما بيآنكه مختصات آن بهشت موعود را بدانیم و مدینة فاضلة حضور تو را بشناسیم تو را دوست ميداشتیم و به تو عشق ميورزیدیم.
*ڪــــــــــه* عشق تو با سرشتها عجین شده بود و آمدنت طبیعيترین و شیرینترین نیازمان بود.
*ظهور تو* بيتردید بزرگترین جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خیر خواهد كرد…….