دست های مدیون ...

  • خانه 
  • شهیدانه 
  • تماس  
  • ورود 

شهیدانه

03 آذر 1395 توسط ساحل

معجزه شهـــدا 
نجات یه جوان توسط شهید همت…..
یکی از معجزات شهدا از زبان یک استاد دانشگاه :
یه شب خواب بودم که تو خواب دیدم دارن در میزنن . 
در رو که باز کردم دیدم شهید همت با یه موتور تریل جلو در خونه واساده و میگه سوار شو بریم . ازش پرسیم کجا گفت یه نفر به کمک ما احتیاج داره . سوار شدم و رفتیم . سرعتش زیاد 
نبود طوری که بتونم آدرس خیابون هارو خوب ببینم . وقتی رسیدیم از خواب پریدم .
 از چند نفر پرسیم که تعبیر این خواب چیه گفتن خوب معلومه باید بری به اون آدرس ببینی کی به کمکت احتیاج داره . هر جوری بود خودمو به اون آدرس رسوندم . در زدم . دررو که باز کردن دیدم یه پسر جوون اومد جلوی در . نه من اونو میشناختم نه اون منو . گفت بفرمایید چیکار دارید .
 ازش پرسیدم که با شهید همت کاری داشته ؟ یهو زد زیر گریه . گفت چند وقته میخام خودکشی کنم . 
دیروز داشتم تو خیابون راه می رفتم و به این فکر میکردم که چه جوری خودم رو خلاص کنم که یه دفعه چشمم اوفتاد به یه تابلو که روش نوشته شده بود
” اتوبان شهید همت “
گفتم میگن شماها زنده اید اگه درسته یه نفر رو بفرستید سراغم که من از خودکشی منصرف بشم و الان شما اومدید اینجا و میگید که از طرف شهید همت اومدید…

 نظر دهید »

درسی از قرآن

03 آذر 1395 توسط ساحل

گــــــــــفتار نیڪـــــــ ❧ ــــــــ

 

☑ثابت شده زبون خوش خیلی کارایی داره.
☑خوب حرف زدن با بقیه یعنی احترام گذاشتن بهشون.
☑مردم از احترام خوششون می‌یاد و واکنش مثبت نشون میدن.
☑زبون خوش باعث می‌شه مردم با هم دوست بشن و با آرامش مشکلاتو حل کنن.
             ???اما ???

❌اگه کسی بد دهن باشه و تند حرف بزنه 

*حتــــــــــــــــــــی* اگه حق هم باهاش باشه بقیه جلوش مقاومت می‌کنن و تو کارش سنگ میندازن.

 

✅برای همین هست که خدا گفته:

 

*قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً با مردم با زبان خوش حرف بزنید* 

*(بخشی از آیه 83 بقره)*

 1 نظر

پاسخ به سوالات محرم

15 مهر 1395 توسط ساحل

❓❓آیا امام حسین(ع) پس از شهادت حضرت مسلم از وضع کوفه آگاه نشد؟ اگر مطّلع شد، چرابرنگشت؟

 

✍پاسخ:

☑حضرت امام حسین (ع)بعد از شهادت مسلم بن عقیل از وضع کوفه آگاه شدند، ولی برنگشتند. *هدف اساسی آن بزرگوار امر به معروف ونهی از منکر و قیام علیه دستگاه جبار بود،* که فسق و فجور آن آشکار بود و در عین حال مدّعی جانشینی رسول خدا بود.

 

حضرت حرکت کرده بود تا به دنیا بفهماند که یزید و امثال او لیاقت و شایستگی خلافت را ندارند. او، برای اصلاح امور جامعه اسلامی و از بین بردن بدعت‌ها و زنده کردن سنت‌ها قیام کرد.(1)

 

✊امام بر خود واجب می دانست علیه دستگاه قیام کند، هر چند منتهی به شهادت او شود. 

 

امام (ع)می دانست تاخود و یاران و خاندانش حتی بچة شیرخوارة او شربت شهادت ننوشند، اسلام پا برجا نخواهد ماند و خدا ورسول و دین و آثار آن از بین خواهند رفت .

 

*☑امام برای شهادت حرکت کرده بود.* با این حساب هیچ چیز نمی توانست مانع حرکت حضرت به سمت کربلا گردد، حتی شهادت مسلم و بی وفایی و عهد شکنی مردم کوفه .

*⚠هرگاه دین دستخوش تصرف و تغییر و تبدیل شده و آداب آن توسط دشمنان از بین برود، واجب است مسلمانان به یاری دین برپاخاسته و خطرات را از آن دفع نمایند، حتی اگر منتهی به مرگشان شود.*

 

❌واضح است حکومت مردی شریر و مشهور به فساد و میگساری و سگ بازی مانندیزید برای اسلام بزرگ ترین خطر بوده، اگر بدون اعتراضی ، زمان جلو می‌رفت و توسط کسی حکومت وی مورد اعتراض قرار نمی‌گرفت ، مفاسد آن جبران ناپذیر بود و سبب محو آثار اسلام می شد.

 

❗تکیه زدن چنین رجّاله ای بر مسند خلافت پیامبر(ص) ، افکار عمومی را متزلزل کرده و عقاید را منحرف می ساخت. چه بسا کسانی روی این اصل و با دیدن اعمال و حرکات یزید به ساحت قدس پیامبر(ص) و برنامه های اسلام بدبین می شدند. 

 

‼اگر شخصیتی مانندامام حسین (ع)بر او اعتراض نمی‌نمود و خلافت او را باطل اعلام نمی‌کرد، این اشتباه در دل‌ها قوّت می گرفت . وانگهی سبب می شد اکثر افراد جامعه به سمت و سوی افکار و عقاید و اعمال یزید سوق داده شوند.

چون که رب البیت دف گیرد به دست بیت و ما فی البیت رقاصی کنند

 

با این وجود امام بر خود فرض دانست ادای وظیفه نماید و علیه دستگاه قیام کند، هر چند می دانست قیام اومنجر به شهادت وی و یاران و خاندانش خواهد شد.

*کشته شدن او در راه خدا و اسارت خاندانش مطلوب ومحبوب خداوند بود*

 البته امر به *شهادت* در حقیقت امر به *ایستادگی و استقامت بود* (1)

 

✔بنابراین قیام و نهضت امام حسین(ع) یک وظیفه و تکلیف الهی بود که باید آن را محقق می‌ساخت گرچه به شهادت خود و جوانان و یارانش بیانجامد تا جلوی نابودی اسلام رابگیرد.

  ————-

منابع:

1. خوارزمی، مقتل الحسین، ج1، ص 273؛ مقرم، مقتل الحسین، ص 141.

2.شهید آگاه ، آیت الله لطف الله صافی ، ص 34ـ 37 با تلخیص .

 

 نظر دهید »

قرض و وام قرض الحسنه

17 شهریور 1395 توسط ساحل

نهج البلاغه

قرض دادن و قرض گرفتن!

امام على عليه السلام :

*وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَكَ فى حالِ غِناكَ لِيَجْعَلَ قَضاءَهُ لَكَ فى يَوْمِ عُسْرَتِكَ؛*

✨غنيمت بدان كسى را كه در زمان توانگريت از تو قرض بخواهد تا در روز تنگدستى ات (قيامت) بپردازد.✨
*✍�نامه 31*

*یکی از اموری که اسلام بدان تأکید بسیاری نموده، موضوع قرض دادن به نیازمندان است تا جایی که در روایات ما آن را از صدقه برتر دانستند.*

امّا باید توجه داشت در برخی از موارد ما به وظایف مان و آداب و شرایطی که وجود دارد عمل نمی کنیم

و از این جهت زیان هایی بر ما وارد می شود، ولی آگاهانه و یا ناآگاهانه گناه آن را بر گردن دیگران می گذاریم.

✍برای *قرض الحسنه*، این سنت پسندیده، *شرایطی* بیان شده است که در *طولانی ترین آیه از قرآن* بدان اشاره شده است:

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که بدهى مدّت‏دارى (به خاطر وام یا داد و ستد) به یک دیگر پیدا می کنید، آن را بنویسید! … *✍�بقره، 282*

در آموزه های دینی ما قرض دادن به برادران مؤمن، آداب و شرایطی دارد که برخی از آنها چنین است.

*1.* قرض همراه با اخلاص باشد. ✨

*2.*با دل خوش و رضایت کامل باشد.✨

*3.* قرض از مال حلال باشد‏✨

*4.* قرض مکتوب شود✨

*5.*کسى که به مؤمنى قرض داد، منتظر بماند تا پرداخت قرض براى او امکان‏پذیر شود؛
يعنى اگر طلبکار مى‏داند بدهکار توانایى ندارد، جایز نیست او را تحت فشار قرار دهد.✨

*پاداش قرض دادن:*

پيامبر صلی الله و علیه و آله و سلم :

*اَلصَّدَقَةُ بِعَشرَةٍ وَ القَرضُ بِثَمانِيَةَ عَشرَ وَ صِلَةُ الاِخوانِ بِعِشرينَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ بِاَربَعَةٍ وَ عِشرينَ؛*

*صدقه دادن*، ده حسنه، قرض دادن، هجده حسنه، رابطه با برادران [دينى‏]، بيست حسنه و صله رحم، بيست و چهار حسنه دارد.

كافى ج4، ص10

پيامبر صلی الله و علیه و آله و سلم :

*مَنِ احْتاجَ إِلَيْهِ أَخوهُ الْمُسْلِمُ فى قَرْضٍ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ فَلَمْ يَفْعَلْ حَرَّمَ اللّه عَلَيْهِ ريحَ الْجَنَّةِ؛*

کسى كه برادر مسلمانش در قرضى به او نياز پيدا كند و او بتواند قرض بدهد و چنين نكند، خداوند بوى بهشت را بر او حرام مى كند.

امالى (صدوق) ص 430 - من لا یحضر الفقیه ج4 ، ص15

البته در آموزه هاى دينى قرض گرفتن بدون حاجت امر پسنديده اى نيست
و علت آن نيز در روايات ذكر شده است:

پيامبر صلی الله و علیه و آله و سلم :

*أَقِلَّ مِنَ الدَّيْنِ تَعِشْ* حُرّا؛

*قرض* كمتر گير تا آزاد باشى.

نهج الفصاحه ص235، ح 432

امام على عليه السلام :

*اِيّاكُمْ وَ الدَّيْنَ فَاِنَّهُ مَذَلَّةٌ بِالنَّهارِ، وَ مَهَمَّةٌ بِاللَّيلِ وَ قَضاءٌ فِى الدُّنْيا وَ قَضاءٌ فِى الآْخِرَةِ؛*

*زير بار بدهى نرويد* زيرا بدهكارى خوارى روز و اندوه شب است و در دنيا و آخرت باز پرداختى دارد.

كافى ج 5، ص 11

امام على عليه السلام :

*كَثْرَةُ الدَّيْنِ تُصَيِّرُ الصّادِقَ كاذِبا وَ المُنْجِزَ مُخْلِفا؛*

*بدهى بسيار،* راستگو را دروغگو و خوش قول را بدقول مى گرداند.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص362 ، ح8214

امام على عليه السلام :

*اَلدَّيْنُ رِقٌّ فَلا تَبْذُلْ رِقَّكَ لِمَنْ لا يَعْرِفُ حَقَّكَ؛*

*بدهى* (نوعى) *بندگى* است، پس زمام اختيار خود را به كسى كه حق تو را نمى شناسد مسپار (كنايه از اين است كه از هر كس قرض نگير).

شرح نهج البلاغه (ابن ابى الحديد)ج20،ص306،ح503

 نظر دهید »

راز کمتر شنیده شده از وضو

07 شهریور 1395 توسط ساحل

راز کمتر شنیده شده از وضو

درباره فواید بهداشتی وضو نیز نوشته اند: پیش گیری از ابتلا به بیماری های گوارشی که به دلیل آلودگی دست ها عارض می شوند. مهم ترین این بیماری ها، بیماری های عفونی (مثل وبا، تیفوئید، التهابات معوی[معدوی]، مسمومیت های غذایی) معروفند. …

زهرا رضاییان -بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


حکمت های وضو
یکی از اعمال واجب عبادی، نماز است و مقدمه آن وضو. وضو، یعنی شستن صورت و دو دست و مسح پا با شرایط خاص که خود نوعی عبادت محسوب می شود؛ عبادتی که از سویی موجب تقرب انسان به خدا و کمال معنوی وی می شود و از سوی دیگر از نظر بهداشتی و درمانی اثرات مفیدی بر محیط اجتماعی و فردی زندگی افراد دارد.
خداوند در قرآن نسبت به عمل عبادی وضو می فرماید: «یا أَیّهَا الَّذِینَ آمَنواْ إِذَا قمْتمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلواْ وجوهَكمْ وَأَیْدِیَكمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحواْ بِرووسِكمْ وَأَرْجلَكمْ إِلَى الْكَعْبَینِ»؛ «اى كسانى كه ایمان آورده اید چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین [هر دو پا] مسح كنید».(1)
وضو همانند دیگر اعمال عبادی تعیین شده در اسلام دارای فلسفه و حکمت های معنوی، علمی و بهداشتی است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
در قرآن، نظافت امری است تحت نظام و ضابطه؛ به طوری که فرد مسلمان خود را ملزم می داند به عنوان یک واجب شرعی آن را در هر حال و به طور مستمر رعایت کند

حکمت های وضو در روایات
در حدیثی از امام رضا (علیه السلام) درباره حکمت وضو آمده است: «برای این است که بنده در مقابل پروردگار خود پاکیزه باشد و قابل مذاکره و مکالمه گردد و اطاعت امر مولی نموده، از کثافات و نجاسات محترز و پاک گردد و کسالت تن او بر طرف شود و خواب از چشم او بیرون رود؛ تا این مطلب به پاکی قلب او در مقابل عظمت خالق منتهی شود و سبب وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها، آن است که این اعضا در نماز بیشتر به کار می آید؛ زیرا نمازگزار با صورت، سجده و خضوع می کند و با دست خود حاجات خویش را عرضه می کند و با سر خویش در حالت نماز رو به قبله می نماید و با پاهایش، قیام و قعود نماز را انجام می دهد.»(2)
در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز درباره حکمت های وضو آمده است: «وضو گرفتن، یعنی شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها؛ شستن صورت، یعنی خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شستشو می کنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم. شستن دست ها در وضو یعنی خدایا از گناه دست شستم و گناهانی را که با دستم مرتکب شده ام، با شستن دست، آن را تطهیر می کنم. مسح سر در وضو، یعنی خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پروراندم، سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می افکنم. مسح پا، یعنی خدایا من از جای بد رفتن پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم. اگر کسی بخواهد نام مبارک حق تعالی را بر زبان آورد، باید دهان را تطهیر کند. مگر می شود با دهان ناشسته، انسان نام خدا را ببرد؟ باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید».(3)

حکمت های وضو از نظر پزشکی

نظام مند کردن نظافت شخصی
برخی از پزشکان معتقدند: شاید بتوان گفت نظافت و پاکیزگی نزد برخی افراد مسئله ای ذوقی و شخصی است و یا به وضع اقتصادی فرد یا دولت بستگی داشته باشد. اما در قرآن، نظافت امری است تحت نظام و ضابطه؛ به طوری که فرد مسلمان خود را ملزم می داند به عنوان یک واجب شرعی آن را در هر حال و به طور مستمر رعایت کند.(4)
آثار وضو در بهداشت انسان
برخی پزشکان معتقدند: اگر دست آوردهای علمی جدید را درباره بهداشت پوست مورد مطالعه قرار دهیم، به عمق اهمیت تشریع وضو و طهارت در قرآن پی خواهیم برد. بهداشت پوست در درجه اول بر نظافت و شستشوی بدن به ویژه قسمت های باز آن متمرکز است. نظافت مستمر پوست برای باز ماندن سوراخ های غدد عرقی و چربی، امری حیاتی است؛ به طوری که لازم می شود هر فرد روزانه حداقل سه بار دست و صورت و گردن خود را بشوید.(5)
درباره فواید بهداشتی وضو نیز نوشته اند: پیش گیری از ابتلا به بیماری های گوارشی که به دلیل آلودگی دست ها عارض می شوند. مهم ترین این بیماری ها، بیماری های عفونی (مثل وبا، تیفوئید، التهابات معوی[معدوی]، مسمومیت های غذایی) معروفند. ثأثیر مثبت بر فعالیت دستگاه گردش خون و نشاط یافتن شخص به دلیل تحریک اعصاب و ماساژ اعضای بدن، زدودن آلودگی های بدن و فراهم شدن شرایط مساعد برای فعالیت پوست.(6)
یکی از صاحب نظران می نویسد: وضوی اسلامی عیناً همان خاصیت ماساژ(ماساژ سوئدی که همان مالش بدن است و تمام اعصاب را به کار می اندازد) را به نحو اتم حاوی می باشد؛ زیرا وقتی روی سطح اعضای وضو آب سرد رسید و محل آن سرد شد، قهرا جریان خون به آن سمت شدت می یابد تا درجه 37 از حرارت طبیعی بدن را حفظ کرده و حرارت از دست رفته اعضای وضو را به حال طبیعی برساند. دستگاه گردش خون به فعالیت سریع مشغول می شود و در نتیجه نشاط و سلامتی و تعدیل در دستگاه دوران خون که مهم ترین جهازات بدن است، به وجود آید و بهداشت بدن را تأمین می نماید.(7)
بهداشت روانی
تجربه نشان داده است و از نظر علمی نیز ثابت شده که وضو باعث طهارت و نورانیت باطن انسان می شود و با ایجاد حالتی معنوی در انسان سبب نشاط و شادابی روح می گردد و چون با قصد قربت و برای خدا انجام می شود، اثر تربیتی دارد؛ هم چنین تماس آب با پوست بدن در تعادل اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک موثر است

.
هنگام وضو، با تحریک داخل دهان، صورت، ساعدها، کف دست، جلوی سر و روی پاها، قسمت اعظم قشر حسی نیز تحریک شده و سطح هوشیاری بالا می رود؛ در حالی که چیزی فقط حدود 20 درصد از سطح بدن مرطوب شده است و اگر شخص به جای وضو، کل بدن خود(یعنی 5 برابر مساحت وضو) را می شست، چیز زیادی برای تحریک ناشی از وضو افزوده نمی شد؛ به عبارت دیگر اگر برنامه وضوی فعلی نبود و مناطق دیگری از بدن شسته می شد، چنین اثری به دست نمی آمد
بهداشت گوارشی
عوامل عفونی مختلف اعم از باکتری، ویروس و انگل ها می توانند باعث ابتلای انسان به انواع بیماری های گوارشی شوند. یکی از راه های مهم بسیاری از بیماری های عفونی، مدفوعی دهانی است که به عبارتی ساده، عوامل عفونی و آلودگی ها پس از اجابت مزاج، روی دست باقی مانده و از طریق غذا خوردن وارد بدن شده و ایجاد بیماری می کنند.
بنابراین جهت پیش گیری از ابتلا به بسیاری از بیماری های گوارشی ضروری است دست و صورت انسان که غالباً در معرض آلودگی ها و میکروب های مختلف می باشند، در روز به واسطه وضو چند بار شسته شوند.
امروزه در تمام ممالک یکی از اولین اصول بهداشتی که جهت مقابله با عفونت های گوارشی به افراد آموزش داده می شود، نظافت دست ها پس از اجابت مزاج و قبل از غذا خوردن است که مقارن شدن اوقات نماز با وعده های معمولی غذایی (صبح، ظهر، شب) و یا سحر و افطار در ماه مبارک رمضان، سبب می شود شخص نمازگزار موقع وضو گرفتن دست ها را شسته و هر گونه عامل بیماری زا را از دست های خود دور سازد و راه ورود میکروب ها را قطع کند.
وضو از نظر فیزیولوژی سیستم عصبی
طبق کشفیات جدید در نوروفیزیولوژی (فیزیولوژی سیستم عصبی)، تحرکات حسی میزان هوشیاری انسان را بالاتر برده و خواب آلودگی، کسالت و گیجی را از بین می برد. به عنوان مثال، شخصی را که در خواب عمیق به سر می برد، می توان با صدا زدن یا تکان دادن بیدار نمود. از طرفی هر چه پیام های حسی بیشتری به مغز ارسال گردد، اثر هوشیارکنندگی آن بالاتر می رود و به عبارت ساده تر هرچه سطح بیشتری از قشر مغز تحریک شود، هوشیاری بیشتر و قدرت توجه و تمرکز انسان افزایش می یابد.
نواحی حسی برای دست و قسمت های دهان و اطراف آن بسیار گسترده است، در حالی که نواحی قشری برای دریافت حس های تنه و پشت، کم می باشد. هنگام وضو، با تحریک داخل دهان، صورت، ساعدها، کف دست، جلوی سر و روی پاها، قسمت اعظم قشر حسی نیز تحریک شده و سطح هوشیاری بالا می رود؛ در حالی که چیزی فقط حدود 20 درصد از سطح بدن مرطوب شده است و اگر شخص به جای وضو، کل بدن خود(یعنی 5 برابر مساحت وضو) را می شست، چیز زیادی برای تحریک ناشی از وضو افزوده نمی شد؛ به عبارت دیگر اگر برنامه وضوی فعلی نبود و مناطق دیگری از بدن شسته می شد، چنین اثری به دست نمی آمد.(8)

پی نوشت:
1. مائده: 6.
2. صدوق، علل الشرایع، ص 279.
3. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 202.
4. ر.ک: رضایی اصفهانی، اعجازها و شگفتی های علمی قرآن، ص 235.
5. دکتر عبدالحمید دیاب، طب در قرآن، ترجمه علی چراغی، ص 130.
6. همان، ص 129 128.
7. اعجازها و شگفتی های علمی قرآن، ص 236.
8. ر.ک: مجله دانشگاه علوم پزشکی قم، دوره پنجم، شماره سوم، پاییز 90، مقاله “اسرار علمی وضو از دیدگاه پزشکی و بهداشتی

سایت تبیان

 نظر دهید »

خلاصه کتاب منازل الآخره شیخ عباس قمی

28 خرداد 1395 توسط ساحل

خلاصه کتاب منازل الاخرة حاج شیخ عباس قمی

1-سکرات موت

بسیار دشوار وسخت ،شدت مرض ودرد بسته شدن زبان . وداع با خانواده متوجه کارهای گذشته خود ،حضور پیامبر وامام علی (ع) وابلیس واعوان او ترس از ملک الموت

اموری که باعث آسانی مرگ می شود
“1-صله ارحام 2- نیکی به پدر ومادر 3- پوشاندن برادر مسلمان خود 4-خوراندن شیرینی به مسلمان 5-خواندن سوره یس وصافات وکلمات فرج در کنار محتضر6- روزه یک روز از ماه رجب7-خواندن سوره زلزلت

گذرگاه عدیله مرگ

(برگشتن از حق به باطل)

وسوسه شیطان وبه شک انداختن انسان در حال مرگ

راههای سلامت جستن از عدیله مرگ
1-خواندن دعای معروف عدیله 2-خواندن دعای معروف رضیت با الله ربا بعد از هر نماز واجب3- خواندن نماز در اول وقت4-بزرگ شمردن حق خداوند 5- تسبیح حضرت زهرا (س) زیاد گفتن 6- انگشتر عقیق بدست کردن 7- خواندن لا حول ولا قوة الا با الله بعد از نماز صبح و مغرب هفت مرتبه

2-عالم قبر

اول: هول از قبر که قبر وحشت است روح حیوانی مرده است اما نفس ناطقه زنده است تعلق ان از بدن کاملا زایل نشده است در قبر وحشت و تنهایی و بی مونسی حاکمست .درابتدای ورود به قبر مرده به انس گرفتن با زنده محتاج است . ساعتی سخت تر از شب اول قبر نیست .

راههای رفع وحشت قبر :1- دادن صدقه به نیت میت 2- نماز وحشت

دوم :فشار قبر بسیار دشوار تصورش دنیا را بر انسان تنگ می کند .

دلایل فشار قبر :
1-عدم نظافت درست وبی مبالاتی2-سخن چینی 3-دور شدن مرد از خانواده خود 4- بد اخلاقی با خانواده 5-کوتاهی در بر آوردن حاجت مسلمانان

راههای نجات از فشار قبر :
1- خواندن سوره نسا در جمعه 2-خواندن سوره زخرف 3-مردن در ظهر پنجشنبه تا جمعه 4-نماز شب 5-خواندن الهکم التکاثر هنگام خواب 6-دفن شدن در نجف 7-گذاشتن دو چوب تر در قبر میت 8- پاشیدن اب بر قبر 9- روزه گرفتن در ماه رجب 10خواندن سوره تبارک در بالای سر میت

سوم: سوال نکیر ومنکر

هر کس سه چیز را انکار کند از ما نیست (معراج .سوال قبر .شفاعت )امام صادق میفرمایند: صدای نکیر ومنکر بسیار ترسناک ومثل رعد غرنده چشمان خیره نماز روزه حج وزکات ونیکی واحیا در شب 23 رمضان خضاب کردن و ولایت آل محمد وعلی (از همه زیباتر ) موجب آسایش در قبر است .

3-برزخ

(برزخ از زمان مردن تا قیامت) مردگان در شب جمعه گریان می آیند واز خویشان خود درخواست مهربانی می کنند .

هدیه برای مرده ها :1- صدقه 2- دعا 3-ادای قرض مردگان نماز قضا وحج 4- دو رکعت نماز :در رکعت اول قدر، رکعت دوم کوثر

4-قیامت

(هول عظیم فزع اکبر )بصورت ناگهانی است حتی تمام آسمان وزمین تحمل انرا ندارند .روز جمعه است. بحدی ترسناک است که مردگان در عالم برزخ از آن وحشت دارند وبرخی مرده ها موهایشان سفید می شود

چیزهایی که باعث رهایی از ترس از قیامت می شود :

1-خواندن سوره یوسف2-خواندن سوره دخان در نماز 3-سوره احقاف در شب ویا روز جمعه 4-سوره عصر در نماز نافله 5-احترام به بزرگان اسلام6-مردن در راه مکه 7-مردن در بین الحرمین مکه .مدینه 8-پرهیز از هرگونه فساد وفحشا که برای او پیش آید -9فروبردن خشم -10-ولایت اهل بیت 11- رهاندن برادر مومن از غم وتشنگی12-خواندن سوره قدر بر سر قبر مرده

5-بیرون آمدن از قبر

شتابان از قبر بیرون می ایند با چشمان فروافتاده طوریکه نمی توانند ببینند. قیامت 50ایستگاه دارد هر ایستگاه 1000سال است هر کس از قبر بیرون می اید هزار سال با بدن برهنه وپای برهنه وگرسنه وتشنه حبس می شود .خدا اولین واخرین خلق را برای رسیدگی به حسابشان با دقت وسرعت حاضر می کند مردم خاضع وفروتن ایستاده اندبرای هر کسی باتدازه قدمهایش جا می باشد. وفقط می تواند نفس بکشد . هر کس جای تنگی دارد .دشمنان حضرت علی بر گردنشان طوقی از آتش است وافراد منع کننده از خیر دستشان به گردنشان بسته است فرد سخن چین با 4مار سیاه وارد جهنم می شود .فردی که به نامحرم نگاه می کند در حالی که میخهای اهنین در چشم است .شراب خوار در حالی که رویش سیاه وچشمش کبود وآب دهانش جاری وزبانش از قفا بیرون آمده .وبوی گند می دهد وهمه اورا لعنت می فرستند

.

چیزهایی که باعث راحتی هنگام خروج از قبر است :

1-تشییع جنازه مسلمان 2-برطرف کردن اندوه مومن

6-میزان

سنجیدن اعماق حق است هر کس ترازوی اعمالش سنگینتر باشد رستگار است صلوات از همه بیشتر باعث سنگینی اعمال می شود ونیز حسن خلق .

پیامبر فرمود در روز قیامت هر کس برمن صلوات فرستاده باشد من او را شفاعت می کنم .

7حسابرسی

از ایستگاههای ترسناک است خدا می فرماید حسابرسی مردم نزدیک شده وانها در غفلتند واز تفکر در آن وآمادگی آن روی گردانند .

پیامبر :در قیامت از 4 چیز سوال می شود 1-عمر2-جوانی3-مال 4- محبت اهلبیت .
امام باقر (ع)اولین چیزی که از بنده قبول می شود نماز است

برای اهل شرک ترازویی در کار نیست وهمه را گروه گروه به جهنم می برند .

8-نامه اعمال

هنگامی که صحیفه ها ی اعمال مردم منتشر گردد.نامه اعمال مردمی که در دست راست است حساب آسان وانان که از پشت سر داده شود فریاد برکشند ودر آتش در ایند . خداوند تمام اعمال (نگاه کردن حرف زدن قدم برداشتن )وهمه را به یاد انسان می آورد .

چیزهایی که باعث آسانی حسابرسی می شود

1-زیارت امام حسین 2-زیارت امام رضا

9-عبور از صراط

پلی که بر جهنم کشیده شده وتا کسی از آن عبور نکند به بهشت داخل نمی شود .از موباریکتر واز شمشیر برنده تر است .مومنان واقعی مانند برق از ان می جهند ولی بعضی به سختی عبور می کنند وبعضی در آن می افتند . صراط مستقیم در دنیا علی و امامان هستند . وانسان در هر ایستگاه اخرت اگر گناهکار باشد هزار سال می ماند تا بواسطه کار نیک خود نجات یابد .

نکات قابل توجه

1- هیئت ملک الموت برای افراد مختلف است برای برخی بسیار ترسناک است

2- صله رحم باعث آسانی دشواریهای مرگ می شود

3-ملک الموت روح کافر را با سیخ بیرون می کشد

4- رضایت پدر مادر باعث آسانی مرگ می شود

5- ایمان دو نوع است ایمان ثابت وایمان امانتی

6- حتی اراده ونیت گناه مانع از گفتن شهادتین هنگام مرگ است

7- قبر :خانه غربت وخانه وحشت وخانه کرمهاست

8- انسان مرده از وارد شدن به قبر بسیار وحشت دارد

9-هر کار نیکی که برای میت انجام شود برای انجام دهنده ان اعمال هم ثبت می شود .

10- طول دادن رکوع در نماز باعث رفع وحشت از قبر می شود

11- برای شیعه علی (ع)حسرت وقت مردن و وحشت در قبر واندوه در روز نشور نباشد

12- هرکس صدقه ای برای مرده ای بدهد خدا اجری مانند کوه احد به اومی دهد

13- دعا و استغفار برای مرده باعث شادی او می شود .

14- )هرکس در روز قیامت کار نیکی داشته باشد از فزع اکبر ایمن است .

15- صلوات باعث آمرزش گناهان می شود .

16- شجاع ترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غلبه کند

17- دقت خداوند در روز حساب به قدر عقل ودرکی است که خدا در دنیا به انها داده است .

18- خداوند از کوچک وبزرگ اعمال مردم سوال می کند .

19- اگر انسان مومن باشد در آخرت با اهل وهمسر دنیایی خود در بهشت خواهد بود

20-هر کس در راه زیارت قبر امام حسین در ماه رمضان بمیرد بدون هیچ حساب وکتاب وترسی وارد بهشت می شود

 نظر دهید »

نکات تفسیری جزء دوم قرآن کریم

20 خرداد 1395 توسط ساحل

نکات تفسیری جزء دوم سوره بقره
سَيَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُواْ عَلَيْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۱۴۲﴾
خبر مي دهد با تغيير قبله مخالفان آسوده نمي نشينند و بزودي بعضي از سبك مغزان ايراد مي گيرند كه چرا مسلمين از قبله اي كه برآن بودند به كعبه روي آوردند؟ بگو نه تنها كعبه و بيت المقدس بلكه شرق و غرب عالم از آن خداست. مهم آنست كه تسليم فرمان او باشيد و هر سو كه امر كرد نماز بخوانيد . تغيير قبله مصداقي از هدايت الهي است ، لذا مي فرمايد خدا هر كس را بخواهد به راه مستقيم هدايت مي كند البته نه بي حساب بلكه با توجه به لياقتهاي افراد.
وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَمَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًَا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۴۵﴾
اين هشدارها كه به رسول داده مي شود و جنبه شرطي دارند سه هدف را دنبال مي كنند: اولاً اينكه در قوانين الهي هيچ تبعيضي بين پيامبران و ديگران نيست دوماً ساير مردم حساب كار خود را كرده و بيشتر مراقب اعمالشان باشند و تابع هوسهاي دشمن نشده و در گفتن حق قاطع باشند، سوماً اينكه به همه از جمله دشمنان بفهماند رسول نيز بنده مطيع خداست و اختيار هيچگونه تغييري در احكام الهي را ندارد.
كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ ﴿۱۵۱﴾
يكي از دلايل تغيير قبله تكميل نعمت و هدايت مي باشد و همچنين فرستادن رسول از خودتان. بعد از ذكر اين نعمت به 4 نعمت ديگر از بركت اين پيامبر عايد مسلمين شده اشاره مي كند.
1- پيامبر سخنان خدا را روي نظام صحيح پي در پي بر شما مي خواند تا قلوبتان را آماده پذيرش معاني آن كند
2- با تلاوت در شما حساسيت ايجاد شد او با آيات خدا بر كمالات معنوي و مادي شما مي افزايد و روحتان را نمو مي دهد.
3- گر چه تعليم بطور طبيعي مقدم بر تربيت است و هدف نهايي تربيت انسان است لذا غالبا بر تعليم مقدم مي شود .
فرق ميان كتاب و حكمت ممكن است كتاب اشاره به اصل دستورات باشد ولي حكمت شامل سخنان پيامبر و سنت ايشان است
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِي وَلاَ تَكْفُرُونِ ﴿۱۵۲﴾
“مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم “اشاره به يك اصل تربيتي مي كند . يعني به ياد ذات پاكي كه سرچشمه تمام خوبيها و نيكيهاست باشيد و به اين وسيله روح و جان خود را پاك و روشن سازيد تا در فعاليتهايتان مخلصتر و مصممتر و نيرومند تر و متحدتر شويد
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿۱۵۳﴾
البته صبر به معناي تحمل مشكلات نيست بلكه نفوذ ناپذيري و پايداري در مقابل انگيزه هاي نادرست و فشارهاي دروني است بعبارت ديگر مطابق عادات غلط تربيتي واكنش نشان ندادن يعني در برابر مشكلاتي كه در راه اطاعت خدا پيش مي آيد يا انگيزه هاي گناه و وقوع حوادث ناگوار عكس العمل خودآگانه و عقلي ابراز نمايد. تا انسان از قيد عادتهاي رفتاري غلط آزاد نشود به كمال نمي‌رسد وقتي انسان توانست با نيرو يصبر خود را از فشارهاي بازدارنده دروني خلاص كند آنوقت به مدد اقامه نماز فشار مثبتي را براي غلبه برمشكلات در درون خويش بوجودمي آورد.
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ ﴿۱۵۶﴾
توجه به اين واقعيت كه جايگاه واقعي ما سراي آخرت به ما اعلام مي كند كه دنيا فاني است و نعمتها و كمبودها و مصائب همه زود گذر بوده و تنها وسيله اي است براي پيمودن مراحل تكامل.
سبب توفيق در كارها دو چيز است: اول غلبه برفشارهاي منفي دروني و دوم استمداد از خدا و كسب نيروي الهي
أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴿۱۵۷﴾
هركس طالب هدايت است بايد طريق صابران را پيش بگيرد

يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلًا طَيِّبًا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴿۱68﴾
اولاً آنچه روي زمين است حلال بوده مگر فساد و زيانش با دليل اثبات گردد
ثانياً تعبير گامهاي شيطان را پيروي نكنيد يك اصل تربيتي مهم رابيان مي كندو آن اينكه تمام انحرافات بتدريج در انسان نفوذ مي كند نه بصورت يكباره لذا از همان گام اول بايد تسليم وسوسه نشد
ثالثاً خدا با بيان اين اصل كه آنچه در زمين است حلال است مگر خلافش ثابت شود مي خواهد راه نفوذ خدايان دروغين را در زندگي مردم ببندد
رابعاً جواز خوردن دو چيز است :1-حلال باشد يعني حق ديگران در آن نباشد 2-دلچسب و موافق طبع سالم باشد
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۸۳﴾
احكامي مانند قصاص و وصيت چون موافق طبع آدمي هستند لذا قرآن در بيان آنها زمينه چيني نكرد اما حكمي مثل روزه كه لازمه اش محروم ماندن از چيزهايي است كه مورد علاقه نفس است و طبع آدمي اين محروميت را نمي پسندد محتاج زمينه چيني است .
از يكطرف با خطاب اي ايمان آورده ها و از طرف ديگر با بيان اينكه روزه اختصاص به شما ندارد مسلمانان را آماده پذيرش روزه مي كند
اما حكمت اصلي روزه متقي شدن مي باشد مي باشد و ساير آثار بدني و اجتماعي و اقتصادي همه فرع بر تقوي و براي رسيدن به آنست . هر كس بخواهد با عالم قدس ارتباط پيدا كند و به كمال برسد اول بايد نفسش را كنترل كند و اين همان تقوي است كه با روزه بدست مي آيد چون خودداري از شهوتهاي مشروع سبب تقويت اراده در روگرداندن از شهوتهاي نامشروع مي شود
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾
دعا تسليم و رضا نيست بلكه نوعي آمادگي براي دريافت فيض الهي است . اما اگر بيشتر دعاها اجابت نمي شود بخاطر اين است كه
1. حقيقتاً خدا را نمي خواند و هنوز از تمام اسباب نوميد نشده است.
2. نيازش كاذب و مضر است و نه واقعي يعني اجابتش به صلاح بنده نيست
3. از گناهان اجتناب نمي كند زيرا گناه پرده ضخيمي روي اجابت دعا است
4. غذا از حرام است و پاك نيست زيرا حرام بر روح و ايمان انسان اثر ضايع كننده دارد
5. در اجابت خدا شك داشته و يقين ندارد كه او مالك حقيقي تمام موجودات است لذا در آنها مي تواند تصرف بدون شرط داشته باشد
6. فراموش مي كند قبل و بعد از دعا تلاش نمايد .
دعا كردن تفاوت مهمي با سئوال كردن دارد و آن اينست كه دعا كردن تلاشي براي تغييردادن نظر خدا نسبت به بنده است در حاليكه در سئوال كردن چنين تلاشي نمي شود و فقط درخواست صورت مي گيرد.
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ ﴿۱۹۳﴾
جهاد فقط براي خشنودي خدا و برقراري توحيد است پس تا وقتي فتنه وجود دارد و بساط شرك از جامعه برچيده نشده بايدبه جهاد ادامه داد تا اينكه فقط دين خدا حاكم گردد پس اگر از كفردست برداشتند ديگر نبايد متعرض آنها شد البته به آنهايي كه هنوز ظلم مي‌كنند جايز است كه جواب قلطع داده شود.
در ظاهر سه هدف براي جهاد ذكر شده
• از ميان بردن فتنه ها
• محو شرك و بت پرستي
• جلوگيري از ظلم
انواع جهاد در اسلام
1- جهاد ابتدايي آزادي بخش يعني مقابله با آنهايي كه سرسختانه در راه تبليغ دستورات الهي مانع ايجاد مي كنند.
2- جهاد دفاعي يا مقابله با آنهايي كه به مسلمين تجاوز كرده اند
3- جهاد براي حمايت از مظلومان چون اسلام مبارزه در راه خدا و جهاد براي دفاع از مستضعفان مظلوم را از هم جدا نمي داند حال اينكه اين مظلومان در هر نقطه از جهان باشند
4- جهاد عليه شرك چون اسلام گرچه آزادي عقيده اهل كتاب را مي پذيرد اما شرك و بت پرستي را تحمل نمي كند.
جهاد در موقعي بر مسلمين واجب شدكه توانستند در مدينه حكومت مقتدر اسلامي تشكيل دهند
وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۹۵﴾
جهاد بهمان اندازه كه محتاج مردان با اخلاص است به اموال و ثروت نيز محتاج است تا تجهيزات مناسب و ساير نيازمنديهاي مادي بر طرف گردد لذا امر به انفاق مي كند بالاترين مقام انسان مقام احسان است بعلاوه از اين تعبير مي توان برداشت كرد كه انفاق بايد معتدل و با مهرباني و نيكي همراه باشد و از هر منت و رنجشي بدور باشد. انفاق افراد جامعه را از هلاكت نجات مي دهد و بهمان اندازه كه براي محرومان مفيد است براي اغنياء نيز مفيد است زيرا جلوي انفجارات اجتماعي ناشي از دو قطبي شدن جامعه را مي گيرد
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿۲۰۸﴾
آرامش تنها در پرتو ايمان امكان پذير است و با تكيه بر قوانين بشري هر گز نمي توان نا امني ها را از ميان برد و صلح واقعي را حاكم كرد در وراي تمام ويژگيهاي نژادي اقتصادي فرهنگي و .. فقط عامل ايمان است كه مي تواند قلوب را به هم متصل و همگي را متحد سازد. البته اقتضاي ايمان اينست كه از گامهاي شيطان پيروي نشود. چون اطاعت از او به دشمني و اختلاف مي انجامد.
كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۲۱۳﴾
1- دين عبارت است از روش خاصي در زندگي دنيا كه هم صلاح زندگي دنيا را تامين مي كند و هم با كمال آخروي و زندگي دائمي و حقيقي در جوار خدا موافق است
2- دين از همان روز اول براي رفع اختلافات فطري آمد اما بتدريج رو به استكمال گذاشت و در آخر رافع اختلافهاي فطري و غير فطري شد
3- دين بطوردائم رو به كمال داشته تا آنجا كه واجد تمام قوانيني شد كه همه جهات احتياج بشر را در زندگي پاسخ مي دهد در اين هنگام است كه دين ختم مي شود و ديگر ديني از ناحيه خدا نمي آيد .
4- هر شريعتي لاحق كامل تر از شريعت سابق است
5- وقتي بشر همانطور كه به سوي تمدن مي رود به حسب فطرتش به سوي اختلاف مي رود اختلاف از ناحيه خود او ميسر نمشود لاجرم بايد عاملي خارج از فطرت او عهده دار آن شود بهمين جهت خدا از راه بعثت انبياءو تشريع شرايع اين اختلاف را برطرف مي‌كند و انسان را به سوي كمال حقيقي اش هدايت مي نمايد.
6- دين كه خاتم اديان است براي استكمال انسان حدي قائل است
7- انبياء از هر خطايي معصومند .
8- ارشاد مردم توسط وحي از طريق نبي و رسول انجام مي گيرد.
عصمت سه قسم است :
1- عصمت از اينكه پيغمبر در گرفتن وحي دچار خطاگردد
2- عصمت از اينكه در تبليغ و انجام رسالت خود دچار خطا سود
3- اينكه از گناه معصوم باشد
يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿۲۱۵﴾
انفاق بايد از خير باشد يعني مفيد به حال مردم باشد مصرف انفاق نيز بايد خير باشد يعني قبل از همه به خويشان و نخست به والدين تعلق گيرد سپس يتيمان و مستمندان و در راه مانندگان را شامل مي شود
1- تعديل ثروت
2-پركردن شكاف طبقاتي
3-از بين بردن تمايلات مال پرستانه
4-اثر عميقي در تحكيم پيوند خويشاوندي دارد.

 نظر دهید »

نکات تفسیری جزء سوم قرآن کریم

20 خرداد 1395 توسط ساحل

معارفی از جزء سوم قرآن کریم

توانستن غیر از مجاز بودن است

فراز اول: لَا إِکْرَاهَ فیِ الدِّینِ قَد تَّبَینَ‌َ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیّ‌ِ (256- بقره)

در دین، هیچ اجباری نیست. همانا راه هدایت از گمراهی، کاملاً مشخص و آشکار شده است.

بسیاری با استناد به همین آیه، خود را مجاز به پذیرش و یا عدم پذیرش اصل دین و فروعات آن می‌دانند به این معنا که گمان می‌کنند اجازه دارند اصل دین را بپذیرند یا نپذیرند و یا هر کدام از فروعات دین که مایل به انجامش نبودند را به راحتی کنار گذاشته و از آن بگذرند و جالب‌تر اینکه خیال می‌کنند دیگران هم حق اعتراض به آن‌ها را ندارند؛ نه حق دارند آن‌ها را امر کنند و نه مجازند ایشان را نهی کنند.

به راستی اگر چنین تفسیر و برداشتی از آیه صحیح بود دیگر چه دلیلی داشت خداوند کسانی که دین را نپذیرفتند و یا به آن عمل نکردند را با آیات عذاب، تهدید کند؟

نکته‌ای که این عده از آن غفلت کرده‌اند این است که پیام آیه نفی جبر و اشاره به اصل اراده در خلقت انسان است. خداوند متعال انسان‌ها را به گونه‌ای خلق کرده است که در مقام عمل، توان انتخاب گزینه‌های مختلف و گاه مخالف را داراست. او هم می‌تواند عدالت بورزد و هم ظلم کند؛ هم عبادت کند و هم عصیان نماید؛ اما اینکه کدام گزینه برای او مجاز است و کدام برای او ممنوع، بحث دیگری است. یقیناً انسان اجازه ندارد گزینه‌ای را برگزیند که به ضرر دنیا و آخرت اوست.
کسانی که در راه خداوند بذل مال می‌کنند ولی به دنبال آن منت می‌گذارند یا کاری که موجب آزار و رنجش اوست انجام می‌دهند در حقیقت با این عمل ناپسند، اجر و پاداش خود را از بین می‌برند.(2) در این بین کسی اجر می‌برد که بتواند کار ارزشمند خود را از این دو آفت نابودگر حف0کند.(3)

اگر انسان مختار آفریده شده؛ نه برای آن است که هر کاری که دلش خواست بکند؛ بلکه او آزاد آفریده شد تا آزادانه بین درست و نادرست یکی را انتخاب کند؛(1) درست و نادرستی را که خدا از طریق دین (عقل سالم و نقل معتبر) بیان کرده است. اگر درست را انتخاب کرد کمال است و بهشت و اگر نادرست را برگزید سقوط است و عذاب.

دو آفتی که اجر صدقه را نابود می‌کنند

فراز دوم: یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنّ‌ِ وَ الْأَذَی‌ (264- بقره)

منت گذاشتن و اذیت کردن، دو خطر مهمی است که اجر صدقات را تهدید می‌کند. خداوند متعال در این آیه، مردم را از نابود کردن اجر صدقاتشان با منت و اذیت نهی می‌کند.

از این آیه به خوبی استفاده می‌شود که انفاق در راه خدا در صورتی در پیشگاه پروردگار مورد قبول واقع می‌شود که به دنبال آن منت و چیزی که موجب‌ آزار و رنجش نیازمندان است نباشد. بنا بر این کسانی که در راه خداوند بذل مال می‌کنند ولی به دنبال آن منت می‌گذارند یا کاری که موجب آزار و رنجش اوست انجام می‌دهند در حقیقت با این عمل ناپسند، اجر و پاداش خود را از بین می‌برند.(2) در این بین کسی اجر می‌برد که بتواند کار ارزشمند خود را از این دو آفت نابودگر حفظ کند.(3)
مالی که انفاق می‌شود هم باید از مال حلال باشد و از طریقی شرعی به دست آمده باشد و هم از نظر کیفیت باید حداقل به گونه‌ای باشد که اگر به خود دهنده آن را بدهند با خوشحالی آن را بگیرد

شرط مالی که انفاق می‌کنید

فراز سوم: یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ لَا تَیَمَّمُواْ الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَ لَسْتُم بَِاخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُواْ فِیهِ وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَنیِ‌ٌّ حَمِیدٌ(267- بقره)

در این آیه برای اموالی که انفاق می‌شوند دو شرط عمده را بیان می‌کند. ابتدا می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از اموال پاکیزه‌ای که از طریق تجارت به دست آورده‌اید و از آنچه از زمین برای شما خارج کرده‌ایم از منابع و معادن زیر زمینی و از کشاورزی و زراعت و باغ، انفاق کنید.

سپس برای تاکید هر چه بیشتر می‌افزاید: به سراغ قسمت‌های ناپاک نروید تا از آن انفاق کنید در حالی که خود شما حاضر نیستید آن را بپذیرید، مگر از روی اغماض و کراهت.(4)

پس مالی که انفاق می‌شود هم باید از مال حلال باشد و از طریقی شرعی به دست آمده باشد و هم از نظر کیفیت باید حداقل به گونه‌ای باشد که اگر به خود دهنده آن را بدهند با خوشحالی آن را بگیرد.
از فرق‌های یک مسلمان با کسانی که دم از خدا و انبیاء پیشین و کتاب مقدس می‌زنند و به قرآن این آخرین کتاب آسمانی اهانت می‌کنند در این است که ما مسلمانان بنا به رهنمود قرآن کریم در این آیه، تمام انبیاء گذشته را که همگی فرستاده خدایند قبول داریم و به کتاب‌های آن‌ها که از جانب او هستند ایمان داریم و احترام می‌گذاریم؛ البته کتب یا بخش‌های تحریف شده‌ای که تولید خود بشرند از این دایره بیرونند و خارج از بحثند

رباخوار دیوانه است

فراز چهارم: الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَواْ لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسّ‌ِ (275)

این آیه، پرده از حقیقت رباخواری برداشته و باطن آن را نمایان می‌کند. بر اساس این آیه، ربا، جنون آور است و ربا خوار فردیست دیوانه.

تخبیط از مس شیطان همان جن زدگی است که در گویش عامیانه به کسی گفته می‌شود که دیوانه شده باشد. خداوند متعال در این فراز، ربا خوار را دیوانه می‌خواند. باید دانست که این طرز تعبیر برای اهانت نیست؛ زیرا کلام خدا منزه از عبارت‌های سخیف و غیر واقع است(5) بلکه این تعبیر، بیان حقیقت افرادیست که ربا می‌گیرند؛ چون این عده فاقد تفکر صحیح اجتماعی هستند و مسائلی مانند تعاون، همدردی، عواطف انسانی، نوع دوستی برای آن‌ها، مفهومی ندارد؛ بنابراین مشی او مشی دیوانگان است.(6)
در دادگاه قیامت به سبک دادگاه‌های دنیا که گزارش کار را می‌خوانند و قاضی بر اساس آن نظر می‌دهد عمل نمی‌شود بلکه در آن محکمه، خود عمل را حاضر می‌کنند نه گزارش آن را

فرق ما با آن کشیش مسیحی

فراز پنجم: ءَامَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کلُ‌ٌّ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ مَلَئکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَینْ‌َ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ (285- بقره)

پیامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده ایمان آورده و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبرانش ایمان آورده‌اند [و بر اساس ایمان استوارشان گفتند:] ما میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمی‌گذاریم.

از فرق‌های یک مسلمان با کسانی که دم از خدا و انبیاء پیشین و کتاب مقدس می‌زنند و به قرآن این آخرین کتاب آسمانی اهانت می‌کنند در این است که ما مسلمانان بنا به رهنمود قرآن کریم در این آیه، تمام انبیاء گذشته را که همگی فرستاده خدایند قبول داریم و به کتاب‌های آن‌ها که از جانب او هستند ایمان داریم و احترام می‌گذاریم؛ البته کتب یا بخش‌های تحریف شده‌ای که تولید خود بشرند از این دایره بیرونند و خارج از بحثند.

آری مؤمنان بر خلاف کسانی که می‌خواهند بین خدا و پیامبرانش جدایی بیفکنند و به بعضی ایمان بیاورند و بعضی را انکار کنند(7) هیچ گونه تفاوتی میان رسولان الهی و کتاب‌های آن‌ها نمی‌گذارند و همه را از سوی خدا می‌دانند و همگی را محترم می‌شمرند.(8)
صحنه قیامت عمل در کنار عامل حاضر می‌شود و چون چنین است کسی را یارای انکار و تکدیب نیست و تنها کاری که از مجرم ساخته است این است که آرزوی جدایی بین خود و عملش را داشته باشد

در قیامت عمل را حاضر می‌کنند نه گزارش آن را

فراز ششم: یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍْ محُّْضَرًا وَ مَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ أَمَدَا بَعِیدًا (30- آل عمران)

روزی که هر کس آنچه را از کار نیک انجام داده و آنچه را از کار زشت مرتکب شده حاضر شده می‌یابد، و آرزو می‌کند که‌ای کاش میان او و کارهای زشتش زمان دور و درازی فاصله بود.

این آیه به صراحت بیان می‌دارد که در دادگاه قیامت به سبک دادگاه‌های دنیا که گزارش کار را می‌خوانند و قاضی بر اساس آن نظر می‌دهد عمل نمی‌شود بلکه در آن محکمه، خود عمل را حاضر می‌کنند نه گزارش آن را.
قرآن

از این آیه و آیات دیگر(9) به دست می‌آید که عمل نیز به مانند عامل، دارای روح و بدن است. آن چهره‌ای که در این دنیا از آن مشاهده می‌شود به منزله بدن است و آن چهره‌ای که در قیامت حاضر می‌شود روح و باطن اوست. بر اساس این آیه در صحنه قیامت عمل در کنار عامل حاضر می‌شود و چون چنین است کسی را یارای انکار و تکدیب نیست و تنها کاری که از مجرم ساخته است این است که آرزوی جدایی بین خود و عملش را داشته باشد.

اسلام، تنها دینی که خدا می‌پذیرد

فراز هفتم: وَ مَن یَبْتَغِ غَیرَْ الْاسْلَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فیِ الاَْخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ(85- آل عمران)

منظور از اسلام در این آیه، دینی است الهی که احکام و معارف آن بر سه پایه توحید، معاد و نبوت استوار است. این آیین در هر زمانی با توجه مقتضیات موجود، دستورات خاصی دارد که به مجموع آن اصول و این فروع اسلام گفته می‌شود؛ بر این اساس تمام ادیان آسمانی در زمان پیامبر همان عصر، مصداق اسلام است و تبعیت کنندگان آن نیز مسلمان و رستگار خواهند بود.
اگر انسان مختار آفریده شده؛ نه برای آن است که هر کاری که دلش خواست بکند؛ بلکه او آزاد آفریده شد تا آزادانه بین درست و نادرست یکی را انتخاب کند؛(1) درست و نادرستی را که خدا از طریق دین (عقل سالم و نقل معتبر) بیان کرده است. اگر درست را انتخاب کرد کمال است و بهشت و اگر نادرست را برگزید سقوط است و عذاب

این آیه خط بطلانی است بر ادیانی که یا الهی نیستند یا اگر در دسته ادیان الهی هستند با آمدن آخرین فرستاده الهی، دیگر منسوخ شده‌اند.

چون در این فراز، سخن از عدم پذیرش خداوند است و اگر روش زندگی و آیین کسی را خدا قبول نکرد به معنای نگون‌بختی و هلاکت اوست همان گونه که در آخر آیه هشدار داد؛ این نتیجه حاصل می‌شود که راه‌های رسیدن به سعادت یکی بیشتر نیست و آن، پذیرش اسلام و حرکت بر اساس دستورات آن است و بس.

پی نوشت ها :

(1) المیزان ج2ص343

(2) نمونه ج2ص317

(3) آیه 262 سوره بقره

(4) نمونه ج2ص332

(5) آیه 14 سوره طارق

(6) نمونه ج2ص366

(7) آیه 150 سوره نساء

(8) نمونه ج2ص398

(9) آیه 90 سوره نمل و آیه 55 سوره عنکبوت

 نظر دهید »

نکات تفسیری جزء یک قرآن مجید

18 خرداد 1395 توسط ساحل

نکات کلیدی جزء اول قرآن کریم
5 ویژگی نجات‌بخش در متقین
سنت حسنه ختم حداقل یک جزء از قرآن کریم در ماه رمضان، ماه نزول قرآن(1) و بهار آن(2)، فرصت مناسبی است تا در کنار این انس لفظی، در معنا و مفهوم آن نیز بیندیشیم و در این فرصت پیش آمده، جان را به نور معارف بی بدیلش جلا بخشیم. به این امید که این مقدمات ما را به آن سرانجام نیک که عمل به قرآن و رسیدن به یک جامعه شکوهمند قرآنی است نزدیک کند.
ماه رمضان
در راستای کمک به تحقق این مهم بر آن شدیم تا فرازهایی از معارف و نکات موجود در هر جزء از قرآن کریم را به شکل روزانه (هر روز چند نکته از جزء همان روز) با تکیه بر تفاسیر معتبر اسلامی به مانند المیزان و نمونه و نیز بحثهای تفسیری حضرت آیت الله جوادی آملی تنظیم کرده و به مقدار حوصله یک مقاله کوتاه به شما خوانندگان گرامی تقدیم نماییم.

فراز اول: ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ(2) الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ(3) وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَیْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ(4- بقره)

تنها متقین هستند که از قرآن بهره می برند
در آیه دوم سوره بقره، خداوند متعال قرآن را مایه هدایت متقین معرفی می کند ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ با اینکه این کتاب برای هدایت تمام انسانها نازل شده است(3)؛ اما چون تنها متقین هستند که به رهنمودهای آن گوش می دهند و از آن بهره می برند؛ پس صحیح آن است که بگوییم: قرآن تنها همین گروه را هدایت می کند(4) و دیگران چون گوش و چشم به روی قرآن بسته اند، بهره ای از هدایتگری آن نمی برند و حتی در مواردی زیان هم می بینند.(5)

پنج ویژگی نجات بخش در متقین
آنچه باعث می شود تا متقین از قرآن بهره مند شوند پنج خصلت است که آنها با تکیه بر فطرت پاک خدادی صاحب آن شده اند(6) آن پنج خصلت عبارتند از: به نادیدنی هایی که وحی از آن خبر می دهد ایمان دارند (یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ)، داشتن ارتباط با خدا (یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ)، بی هیچ چشمداشتی از هر آنچه که خدا روزی آنها کرده است به دیگران انفاق می کنند (ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ)، به آنچه که بر تو و پیامبران پیش از تو وحی کردیم ایمان دارند (یُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَیْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ) و به جهان پس از مرگ، ایمان دارند و هرگز آن را فراموش نمی کنند(7) (بِالاَْخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ)

فراز دوم: وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبرِْ وَ الصَّلَوةِ (45- بقره)
با اینکه این کتاب برای هدایت تمام انسانها نازل شده است(3)؛ اما چون تنها متقین هستند که به رهنمودهای آن گوش می دهند و از آن بهره می برند؛ پس صحیح آن است که بگوییم: قرآن تنها همین گروه را هدایت می کند(4) و دیگران چون گوش و چشم به روی قرآن بسته اند، بهره ای از هدایتگری آن نمی برند و حتی در مواردی زیان هم می بینند
در سختی ها و مشکلات زندگی از صبر و نماز مدد بگیرید
استعانت یعنى کمک خواستن و این وقتى است كه انسان به تنهایى نتواند مشکلی را كه پیش آمده بر وفق مصلحت خود برطرف سازد. خداوند متعال فرمود: اِسْتَعِینُواْ بِالصَّبرِْ وَ الصَّلَوةِ؛ در سختی ها و مشکلات خود از صبر و نماز كمك بگیرید که این دو، بهترین وسیله براى پیروزیند؛ چون صبر در هر بلا و حادثه عظیمى آن را كوچك و ناچیز ساخته و نماز هم كه توجه به خدا و پناه بردن به اوست، روح ایمان را زنده مى‏سازد و به آدمى مى‏فهماند كه به جایى تكیه زده كه ویران شدنی و از هم گسستنى نیست.(8)
در برخی روایات، روزه به عنوان مصداقی برای صبر معرفی شده است که افراد می توانند برای پیروزی بر مشکلات خود از آن کمک بگیرند.(9)

فراز سوم: أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَن یَفْعَلُ ذَالِكَ مِنكُمْ إِلَّا خِزْىٌ فىِ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلىَ أَشَدِّ الْعَذَابِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون‏َََ (85- بقره)

برخورد گزینشی با دین محکوم است
خداوند متعال در این آیه با ذکر نمونه ای از برخورد گزینشی با دین، این عمل را به شدت محکوم کرده و آن را موجب خفت دنیا و عذاب آخرت معرفی می کند.
در این مثال، عده ای مورد عتاب الهی قرار می گیرند که مردم بی گناه را می کشتند و از خانه و کاشانه شان آواره می کردند و توجهی به دستور دین در حرام بودن این کار نداشتند در عوض فدیه دادن و آزاد کردن اسیرانشان که این هم دستور دین است را چون به نفعشان بود تمام و کمال قبول داشتند و به آن عمل می کردند. قرآن کریم با بیان این نمونه به تمام کسانی که ملاک عمل کردنشان به دین، خواهش ها و خوشایندهای نفسانی آنهاست هشدار داده و ضمن منع آنها از چنین برخورد سلیقه ای با دین، همگان را از عواقب دنیایی و عذاب اخروی آن بر حذر می دارد.
در سختی ها و مشکلات خود از صبر و نماز كمك بگیرید که این دو، بهترین وسیله براى پیروزیند؛ چون صبر در هر بلا و حادثه عظیمى آن را كوچك و ناچیز ساخته و نماز هم كه توجه به خدا و پناه بردن به اوست، روح ایمان را زنده مى‏سازد و به آدمى مى‏فهماند كه به جایى تكیه زده كه ویران شدنی و از هم گسستنى نیست
به تعبیر دیگر اثر ایمان و تسلیم، آنجا ظاهر مى‏شود كه قانونى بر ضد منافع شخصى انسان باشد و آن را محترم بشمارد وگرنه عمل به دستورات الهى در آنجا كه حاف0منافع انسان است، نه افتخار است و نه نشانه ایمان و لذا همیشه مى‏توان از این طریق، مؤمنان را از منافقان شناخت؛ مؤمنان در برابر همه قوانین الهى تسلیمند و منافقان طرفدار تبعیض.(10)
متاسفانه کم نیستند کسانی که از مجموع بایدها و نبایدهای دین، تنها بخشی را قبول داشته و به آن عمل می کنند که نفعی به حال دنیایشان داشته باشد؛ روزه را می گیرد چون به رژیم و تناسب اندام او کمک شایانی می کند ولی حجاب را قبول یا چندان توجهی به آن ندارد زیرا مانع از جلوه گری او در کوی و برزن است.
در فرهنگ قرآن، انسان سعادتمند کسی است که تمام باید ها و نبایدهای دین را به چشم نسخه ای شفا بخش از یک پزشک زبردست می بیند که عمل دقیق و کامل به آن، ضامن سلامت اوست.

فراز چهارم: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَن یُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعَى‏ فىِ خَرَابِهَا أُوْلَئكَ مَا كاَنَ لَهُمْ أَن یَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائفِینَ لَهُمْ فىِ الدُّنْیَا خِزْىٌ وَ لَهُمْ فىِ الاَْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ(114- بقره)

وای بر آنان که مساجد را خراب می کنند
در این آیه شریفه، کسانی که نمی گذارند در خانه های خدا، نام او یاد شود و همتشان را صرف تخریب مساجد می کنند جزء ستمکارترین افراد شمرده شده اند. بر اساس شأن نزولی که برای آیه گفته شده(11)، منظور از تخریب مسجد، ویران کردن آن با کلنگ و سایر ابزار های تخریب و انهدام است؛ درست مانند کاری که آل سعود و آل خلیفه با مساجد بحرین کردند و یا همانند جنایتی که مزدوران آنها در مورد مسجد و بارگاه سامراء روا داشتند.
سپس مى ‏فرماید: مسلمانان و موحدان جهان باید آن چنان محكم بایستند كه دست این ستمگران از این اماكن مقدس كوتاه گردد و احدى از آنان نتوانند آشكارا و بدون ترس و وحشت وارد این مكانهاى مقدس شوند.
مرحوم طبرسی در تفسیر این آیه چنین گزارش می دهد: مشركان مكه نیز با منع پیامبر اسلام ص و مسلمانان از زیارت خانه خدا عملا به سوى خرابى این بناى الهى گام برمى‏داشتند.(12) بر این اساس می توان گفت کسانی که با متروک گذاشتن مسجد به نوعی باعث تخریب آن می شوند نیز گرفتار خواری دنیا و عذاب شدید آخرت خواهند شد.

فراز پنجم: وَ مَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ (130- بقره)
هر کس به هر اندازه که از این جاده دین، خارج شود به همان اندازه بی عقل است و احمق. در این معادله قرآنی، میزان بهره هوشی یا نوع مدرک تحصیلی کاملا هیچ نقشی ندارد؛ بلکه شاخص بهره عقلی میزان عبودیت است و بس
احمق کیست؟
در فارسی، سفیه به کسی گفته می شود که بی‌عقل، کم‌خرد، ساده‌لوح، کودن یا همان احمق باشد. این معنا در عرف جامعه به کسی اطلاق می شود که در مناسبات اجتماعی خود بسیار ضعیف تر از دیگران بوده یا به طور کلی از انجام آن ناتوان باشد؛ اما در فرهنگ قرآن، بی عقل کسی است که از کیش ابراهیم علیه السلام که همان آیین توحید و خداپرستی است روی برگرداند.
قرآن کریم اعراض از صراط مستقیم و دین را حماقت محض می داند؛ دینی که در هر عصری تعریف خاص خودش را دارد. هر چند محورهای اصلی دین همیشه ثابتند و بی تغییر؛ اما فروعاتی هم هستند که بسته به شرایط مردم و زمان، متغیرند؛ بنابراین منظور از دین در زمان کنونی همان است که خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله آن را تعلیم کرد و امامان معصوم علیهم السلام پس از او آن را تبلیغ و ترویج دادند.
بر این اساس، هر کس به هر اندازه که از این جاده دین، خارج شود به همان اندازه بی عقل است و احمق. در این معادله قرآنی، میزان بهره هوشی یا نوع مدرک تحصیلی کاملا هیچ نقشی ندارد؛ بلکه شاخص بهره عقلی میزان عبودیت است و بس.
با این تحلیل، وضعیت آن کشیش قرآن سوز و آنان که دست به قلم بردند و کاریکاتورها کشیدند و نیز به ظاهر فرهیختگانی که با شریعت بیگانه اند کاملا روشن می شود؛ چرا که ارزش انسان به عقل اوست و اینها از عقل بهره ای ندارند.
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: عقل چیست؟ فرمود: مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ؛ آن چیزی است که خداوند رحمان با آن عبادت می شود و بهشت با آن به دست می آید.(13)

پی نوشت:
(1) آیه 185 سوره بقره
(2) امام باقر علیه السلام فرمود: لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ رَبِیعٌ وَ رَبِیعُ الْقُرْآنِ شَهْرُ رَمَضَانَ؛ برای هر چیزی بهاری است و بهار قرآن ماه رمضان است. الكافی ج2ص630
(3) « شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ » آیه 185 سوره بقره
(4) مجمع البیان ج1ص118
(5) « وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً » آیه 82 سوره اسراء
(6) المیزان ج1ص45
(7) همان ص46
(8) همان ص152
(9)الکافی ج4ص63
(10) تفسیر نمونه ج1ص332
(11) اسباب نزول القرآن(واحدى)، ص 39
(12) مجمع البیان ج‏1ص361
(13) الکافی ج1ص11
امید پیشگر
بخش قرآن تبیان

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

دست های مدیون ...

شهدا ! تا زنده ایم شرمنده ایم !
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تربیت دینی
    • تربیت کودک
  • طب سنتی
  • هنرهای دستی
  • بقیه الشهدا
  • زندگی طلبگی
  • احادیت تربیتی
  • اعمال ماه رمضان
  • نکات تفسیری
  • تصاویر بدون شرح
  • دلنوشته
  • تلنگر
  • پاسخ های ماندنی

Random photo

معرفی کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس