دست های مدیون ...

  • خانه 
  • شهیدانه 
  • تماس  
  • ورود 

خاطرات شهدای غواص

20 دی 1395 توسط ساحل

 بغض کرده بود.

از بس گفته بودند:بچه است، زخمی بشود آه و ناله میکندو عملیات را لو میدهد

شاید هم حق داشتند.

نه اروند با کسی شوخی داشت، نه عراقی ها.

اگر عملیات لو میرفت….

غواص ها( که فقط یک چاقو داشتند ) قتل عام میشدند.

فرمانده که بغضش را دید و اشتیاقش را، موافقت کرد.

****

بغض کرده بود .

توی گل و لای کنار اروند ، در ساحل فاو دراز کشیده بود.

جفت پاهایش زودتر از خودش رفته بودند.

یا کوسه برده بود یا خمپاره….

دهانش را هم پر گل کرده بود تا عملیات را لو ندهد…

بچه بود…بچه ای بزرگ….

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: تصاویر بدون شرح لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

دست های مدیون ...

شهدا ! تا زنده ایم شرمنده ایم !
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تربیت دینی
    • تربیت کودک
  • طب سنتی
  • هنرهای دستی
  • بقیه الشهدا
  • زندگی طلبگی
  • احادیت تربیتی
  • اعمال ماه رمضان
  • نکات تفسیری
  • تصاویر بدون شرح
  • دلنوشته
  • تلنگر
  • پاسخ های ماندنی

Random photo

معرفی کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس