دست های مدیون ...

  • خانه 
  • شهیدانه 
  • تماس  
  • ورود 

نامه ای با آب پیاز

21 دی 1395 توسط ساحل

مدتی بود در اردوگاه‌های عراق اسیر بودم که به فکرم رسید برای امام نامه بنویسم. اما عراقی‌ها متن نامه‌های ما را می‌خواندند و نامه‌نگاری با امام می‌توانست حکم اعدام مرا به همراه داشته باشد. باید طوری نامه را می‌نوشتم که عراقی‌ها نبینند یا متوجه نشوند. پیازی را از آشپزخانه به صورت مخفیانه آوردم و با آب پیاز و یک چوب کبریت شروع به نوشتن نامه کردم. متن نامه‌های این‌جوری را فقط وقتی در نور بگیرند، قابل خواندن است و به صورت عادی چیزی دیده نمی‌شود. برای این‌که احتیاط بیشتری کرده باشم نامه را با استفاده از اسم یکی از اهالی روستا که «روح الله» نام داشت، نوشتم؛ اما طوری که خانواده‌ام متوجه شوند منظورم امام است. مثلاً این‌که خدا فرزندش مصطفی را رحمت کند و احمد را برایش نگه دارد. به هر صورت نامه به دست امام رسیده بود و ایشان جوابی داده بودند که وقتی خواندم تا چند دقیقه از فرط خوشحالی، بدنم می‌لرزید؛ نوشته بودند: “من برای آزادی شما دعا می کنم و شما اسوه های صبر و استقامت هستید و امیدوارم روزی به آغوش وطن باز گردید و از نزدیک با شما دیدار کنم” و از خداوند خواسته بودند تا به اسرا صبر عنایت فرماید.

آزاده علی ابوالقاسمی
کتاب رمزمقاومت، جلد3، ص73

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: تصاویر بدون شرح لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

دست های مدیون ...

شهدا ! تا زنده ایم شرمنده ایم !
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تربیت دینی
    • تربیت کودک
  • طب سنتی
  • هنرهای دستی
  • بقیه الشهدا
  • زندگی طلبگی
  • احادیت تربیتی
  • اعمال ماه رمضان
  • نکات تفسیری
  • تصاویر بدون شرح
  • دلنوشته
  • تلنگر
  • پاسخ های ماندنی

Random photo

معرفی کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس